زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه
 

دلالت (منطق)






یکی از رایج‌ترین خاطراتی که بزرگسالان در ذهن خود دارند، استفاده از نوعی علائم رمزی است که در دوران نوجوانی اختراع کرده‌اند؛ این علائم گاهی برای پنهان کردن اسرار کودکانه استفاده می‌شوند و گاهی نیز به عنوان یک وسیله ارتباطی مخفی، میان هم بازی‌ها به کار می‌روند. البته در پشت این علائم رمزی، مفهومی نهفته است که کودکان بدون توجه از آن استفاده می‌کنند؛ این مفهوم که دانشمندان به آن «دلالت» می‌گویند، اصلی‌ترین بخش تمام زبان‌ها و جانمایه بیشتر روش‌های ارتباطی و تاثیر گذاری است؛ بنابراین مفهوم "دلالت" دارای پیچیدگی‌ها و ظرافت‌های فراوانی است و به همین علت در بسیاری از شاخه‌های علمی مانند ادبیات، منطق، اصول فقه، هنر و... این مفهوم و چگونگی آن، مورد مطالعه و بررسی قرار می‌گیرد.

فهرست مندرجات

۱ - تعریف دلالت
۲ - انواع دلالت
       ۲.۱ - دسته بندی اول
              ۲.۱.۱ - دلالت وضعی
              ۲.۱.۲ - دلالت عقلی
              ۲.۱.۳ - دلالت طبیعی یا طبعی
       ۲.۲ - دسته بندی دوم
              ۲.۲.۱ - اقسام دلالت وضعی لفظی
                     ۲.۲.۱.۱ - دلالت مطابقی
                     ۲.۲.۱.۲ - دلالت تضمنی
                     ۲.۲.۱.۳ - دلالت التزامی
۳ - پانویس
۴ - منبع

۱ - تعریف دلالت



همانطور که گفته شد دلالت مفهومی وسیع و کاربردی فراگیر دارد، به همین دلیل به سختی می‌توان تعریف جامع و کاملی برای آن ارائه کرد؛ با این حال بیشتر تعاریفی که برای مفهوم "دلالت" ارائه شده، شبیه به یکدیگر هستند و در میان دانشمندان اختلاف چندانی در این موضوع وجود ندارد.
از نظر بیشتر منطق دانان، دلالت، عبارت از «حالتی است که در آن علم به یک چیز، علم به چیز دیگری را در پی داشته باشد»؛
[۱] منطق صوری، خوانساری، محمد، ص۶۱، تهران، انتشارات آگاه، چاپ ششم ۱۳۶۳ جاول.
به طور مثال زمانی که شخصی در مقابل ما "خمیازه" می‌کشد، این خمیازه باعث می‌شود ما دریابیم که او خسته است؛ منطق دانان برای توصیف این حال می‌گویند: «خمیازه دلالت بر خستگی دارد».
همچنین در اصطلاح منطق دانان، به شئ اول که منجر به دلالت شده "دال" و به شئ دوم نیز که ذهن انسان به سمت آن متوجه می‌شود، "مدلول" گفته می‌شود. بر این اساس در مثال فوق خمیازه «دال» و خستگی «مدلول» است.

۲ - انواع دلالت



پس از روشن شدن تعریف دلالت، نوبت به بررسی انواع و اقسام آن می‌رسد؛ از میان تقسیم‌های فراوانی که برای مفهوم دلالت مطرح شده است، تنها سه دسته بندی در دانش منطق مطرح می‌شود؛ این محدودیت به این دلیل است که در منطق، بحث دلالت، زیر شاخه‌ای از بحث الفاظ است؛ یعنی در این دانش بررسی مفهوم دلالت، تنها برای یافتن چگونگی ارتباط میان الفاظ و معانی ذهنی بیان می‌شود؛ به همین دلیل در بحث دلالت تنها تقسیماتی مطرح می‌شوند که مرتبط با بحث «الفاظ» باشد؛

۲.۱ - دسته بندی اول


همانطور که در تعریف «دلالت» گفته شد، ذهن انسان به وسیله دال به سمت مدلول هدایت می‌شود؛ بنابراین حتما باید میان دال و مدلول یک نوع رابطه و تلازم وجود داشته باشد تا ذهن انسان از یکی به دیگری هدایت شود؛ در این دسته بندی منطق دانان با در نظر گرفتن «سبب» و چیستی» رابطه‌ای که میان دال و مدلول وجود دارد، «دلالت» را به سه دسته تقسیم می‌کنند:

۲.۱.۱ - دلالت وضعی


«دلالت وضعی» به علت اهمیت فراوانی که در دانش منطق دارد، بیش از دیگر انواع دلالت مورد توجه منطق دانان است؛ دلیل این توجه بیشتر را نیز می‌توان در بحث «الفاظ» جستجو کرد؛ می‌دانیم که بیشتر منطق دانان معتقدند دلالت " الفاظ" بر "مفاهیم ذهنی"، از نوع «دلالت وضعی» است؛ بنابراین دور از ذهن نیست که توجه منطق دانان بیشتر معطوف به این نوع از دلالت باشد.
اصطلاح «وضعی» در منطق دارای معانی بسیار متنوعی است.
[۳] رهبر خرد، شهابی، محمود، ص۲۱، قم، انتشارت عصمت، چاپ دوم۱۳۸۲.
با این حال، زمانی که در کنار لغت «دلالت» قرار می‌گیرد، تنها یک مفهوم را می‌رساند؛ مفهوم "دلالت وضعی" در منطق - که گاهی به آن «دلالت اعتباری» نیز می‌گویند- «دلالتی است که به سبب وضع یا قرارداد ایجاد شده باشد». به طور مثال دلالت چراغ قرمز بر ممنوع بودن عبور و یا دلالت چراغ سبز بر جواز عبور، قراردادهایی بین المللی هستند که میان همه افراد دنیا وضع شده‌اند و بر همین اساس نیز در بیشتر چهار راه‌های دنیا چراغ راهنما نصب می‌شود.
این نوع دلالت نیاز به آموزش و یادگیری دارد؛ یعنی اگر کسی از رابطه قرارداد شده میان دال و مدلول اطلاعی نداشته باشد، هنگامی که با دال مواجه می‌شود ذهنش متوجه مدلول نخواهد شد. به عنوان نمونه همه کودکان برای فهمیدن لغات و عبارت‌های جدید نیاز به آموزش دارند و بدون یادگیری معنای آنها را متوجه نمی‌شوند؛ همچنین بسیار مشاهده کرده‌ایم، کودکانی که مفهوم چراغ راهنما و چراغ‌های قرمز و سبز را نمی‌دانند، هنگامی که به چهارراه می‌رسند بدون توجه به چراغ راهنما از خیابان عبور می‌کنند.
در زندگی روزمره انسان‌ها، «دلالت وضعی» پرکاربردترین نوع دلالت است؛ زیرا تمام زبان‌ها و رسم الخط‌ها و علائم رمزی و نشانه گذاری‌ها، همگی براساس همین نوع دلالت پایه ریزی می‌شوند.

۲.۱.۲ - دلالت عقلی


این نوع دلالت بیش از آنکه در منطق مورد توجه باشد، در دانش‌هایی مانند فلسفه و کلام مورد توجه است؛ اما منطق دانان نیز به دلیل کاربردهای فراوان این نوع دلالت، به صورت محدودی آن را بررسی می‌کنند.
«دلالت عقلی» در اصطلاح، «به دلالتی گفته می‌شود که در آن رابطه میان دال و مدلول، یک رابطه ذاتی یا علی باشد»؛
[۵] الکاشف عن اصول الدلائل، رازی، فخر الدین، ص۷۵، تحقیق احمد الحجازی، دارالجیل، بیروت، اول، ۱۹۹۲.

البته باید توجه داشت که در این نوع دلالت، رابطه علی نیست که باعث به وجود آمدن هماهنگی میان دال و مدلول در ذهن انسان می‌شود؛ بلکه علم به این رابطه علی است که تلازم میان دال و مدلول را در ذهن انسان ایجاد می‌کند؛ یعنی اگر میان دو شئ رابطه ذاتی و علی وجود داشته باشد اما عقل انسان از این رابطه بی خبر باشد، هرگز با دیدن یکی به سمت دیگری هدایت نمی‌شود؛ به همین دلیل، این نوع دلالت را «دلالت عقلی» می‌گویند.
تمام قوانین فیزیک ، شیمی، پزشکی و... مثال‌هایی برای «دلالت عقلی» هستند؛ زیرا تمام این قوانین بیانگر یک سلسله روابط ذاتی هستند که دانشمندان به وسیله کشف آنها، از یک واقعیت به واقعیتی دیگر پی می‌برند. به طور مثال در دانش پزشکی، پس از آنکه عامل یک بیماری کشف شد، پزشکان با مشاهده علائم آن بیماری در یک فرد، به سرعت به وجود عامل آن پی می‌برد و داروی لازم را برای وی تجویز می‌کند.

۲.۱.۳ - دلالت طبیعی یا طبعی


دلالت طبیعی یا طبعی به دلالتی گفته می‌شود که در آن رابطه میان دال و مدلول رابطه‌ای طبیعی بوده و این رابطه در طبع همه انسان‌ها وجود داشته باشد.
به عنوان مثال در میان همه انسان‌ها - از هر نژادی که باشند- گریه کردن بیانگر وجود نوعی غم و اندوه در درون انسان است. این دلالت نه یک دلالت قراردادی است و نه حکایت از وجود رابطه علت و معلوم میان اندوه درونی و گریه دارد. -زیرا گریه کردن ممکن است از خنده فراوان یا پیاز خرد کردن نیز به وجود آید- بلکه سبب این نوع دلالت یک ویژگی درونی است که در طبع تمام انسان‌ها وجود دارد؛ به همین علت به این نوع دلالت، «دلالت طبیعی» یا «طبعی» می‌گویند.
این نوع دلالت‌ها، بیشتر مورد توجه هنرمندان و اهالی رسانه است؛ آنها به وسیله این دلالت، ذهن مخاطبین خود را به دست گرفته و بر آنها تاثیر گذاری می‌کنند.

۲.۲ - دسته بندی دوم


تقسیم دیگری که منطق دانان برای مفهوم دلالت مطرح می‌کنند، تقسیم آن به «لفظی» و «غیر لفظی» است؛ این تقسیم یکی از دسته بندی‌های پر اهمیت در منطق است و ملاک آن، لفظ بودن یا لفظ نبودن "دال" است؛ بنابراین دلالت‌هایی که دال آنها تنها " لفظ" باشد، «دلالت لفظی» و دلالت‌هایی که دال آنها لفظ نباشد، «دلالت غیر لفظی» خواهند بود.
[۷] فرهنگ فلسفی، صلیبا، جمیل، ص۳۵۰، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، تهران، حکمت، اول، ۱۳۶۶.

به طور نمونه «زبان اشاره» که انسان‌های کر و لال با آن گفتگو می‌کند، یک زبان غیر لفظی است و تمام دلالت‌های موجود در آن غیر لفظی هستند؛ اما زبان گفتاری رایج میان مردم یک زبان لفظی است.
این تقسیم، یک تقسیم کلی برای مفهوم دلالت است، یعنی در تمام انواع دلالت‌ها جاری می‌شود؛ بر این اساس هر یک از سه نوع ذکر شده، هر کدام به نوبه خود به لفظی و غیر لفظی تقسیم می‌شوند و در نهایت مفهوم دلالت به شش قسمت مجزا تقسیم خواهد شد.
از این شش قسمت، تنها یک بخش مورد توجه منطق دانان است؛ زیرا همانطور که گفته شد منطق دانان تنها با الفاظ سر و کار دارند به همین علت ، در دانش منطق تنها دلالت‌های لفظی مورد بررسی قرار می‌گیرد.
همچنین از میان دلالت‌های لفظی نیز تنها دلالت "وضعی لفظی" است که در دانش منطق مطرح می‌شود؛ زیرا از نظر مشهور منطق دانان، الفاظ رایج میان مردم دارای دلالت وضعی هستند و محدوه بررسی یک منطق دان نیز همین الفاظ است. بنابراین در دانش منطق از شش قسمت فوق تنها دلالت وضعی لفظی مورد مطالعه قرار می‌گیرد.
[۸] رهبر خرد، شهابی، محمود، ص۲۱.


۲.۲.۱ - اقسام دلالت وضعی لفظی


پس از اینکه روشن شد در نگاه منطق دانان تنها دلالت «وضعی لفظی» است که اهمیت فراوان دارد، اقسام این نوع دلالت بیش از دیگر انواع آن مورد توجه قرار می‌گیرد؛ منطق دانان برای دلالت «وضعی لفظی» اقسامی را بیان می‌کنند که عبارتند از:

۲.۲.۱.۱ - دلالت مطابقی


می‌دانیم که در دلالت‌های "وضعی لفظی"، الفاظ برای مفاهیمی مشخص و متمایز "وضع" می‌شوند؛ یعنی در این نوع دلالت، الفاظ پس از طی فرایند "وضع" به عنوان نشان دهنده‌ای برای یک مفهوم خاص قرار داده می‌شوند؛ حال با توجه به این موضوع، اگر در جمله‌ای یک لفظ برای نشان دادن تمام مدلول خود به کار گرفته شود، در اصطلاح منطقی به این نوع دلالت «دلالت مطابقی» می‌گویند.
به طور مثال می‌دانیم که نام ایران برای سرزمینی در قسمت غربی خاورمیانه و با مرزهای کاملا مشخص «وضع» شده است؛ بر این اساس در جمله " ایران وطن من است"، لفظ ایران نشان دهنده تمام آن چیزی است که برای آن قرارداد شده است؛ منطق دانان در این حالت، به دلالت لفظ ایران، «دلالت مطابقی» می‌گویند.
[۹] القواعد الجلیه فی شرح الرساله الشمسیه، حلی، حسن بن یوسف، ص۱۹۴، تحقیق فارس حسون، قم، موسسه النشر الاسلامی، اول، ۱۴۱۲.


۲.۲.۱.۲ - دلالت تضمنی


در دلالت تضمنی -بر خلاف دلالت مطابقی- لفظی که به عنوان دال استفاده می‌شود، تمام مدلول خود را نشان نمی‌دهد، بلکه نشان دهنده جزئی از مدلول خود است؛ به طور مثال در جمله " فردا به ایران باز می‌گردم" منظور از لفظ ایران تمام سرزمین ایران نیست؛ بلکه گوینده می‌خواهد بفهماند فردا به شهر محل سکونتش در ایران، باز می‌گردد؛ در واقع در این مثال گوینده لفظ ایران را به کار برده، اما منظور او قسمتی از ایران بوده است؛ بنابراین براساس تعریف فوق، دلالت لفظ ایران در این جمله «دلالت تضمنی» است.
[۱۰] الحاشیه علی تهذیب المنطق، الیزدی، مولی عبدالله، ص۱۹۳، قم، موسسه النشر الاسلامی، دوم، ۱۴۱۲.


۲.۲.۱.۳ - دلالت التزامی


گاهی اوقات میان یک مفهوم و مفهوم دیگر تلازم و همراهی شدیدی وجود دارد؛ در چنین حالتی می‌توانیم لفظی را که دلالت بر مفهوم اول دارد به کار ببریم، اما منظور ما مفهوم دوم یا همان مفهوم ملازم باشد. به طور مثال در جمله " ایران همیشه سر بلند است" منظور از لفظ «ایران»، قطعه زمینی با مرزهای مشخص نیست، بلکه منظور «مردم ایران» هستند.
در واقع به دلیل اینکه میان «مردم ایران» و سرزمین «ایران» یک همراهی و تلازم شدید وجود دارد، می‌توان لفظ "ایران" را به جای "مردم ایران" استفاده کرد؛ منطق دانان به این نوع دلالت، «دلالت التزامی» می‌گویند.

۳ - پانویس


 
۱. منطق صوری، خوانساری، محمد، ص۶۱، تهران، انتشارات آگاه، چاپ ششم ۱۳۶۳ جاول.
۲. المنطق، مظفر، محمد رضا، ص۶۷، قم، انتشارات اسماعیلیان، چاپ هشتم ۱۳۷۸.    
۳. رهبر خرد، شهابی، محمود، ص۲۱، قم، انتشارت عصمت، چاپ دوم۱۳۸۲.
۴. اساس الاقتباس، طوسی، نصیرالدین، ص۷، مصحح مدرس رضوی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۶.    
۵. الکاشف عن اصول الدلائل، رازی، فخر الدین، ص۷۵، تحقیق احمد الحجازی، دارالجیل، بیروت، اول، ۱۹۹۲.
۶. کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، التهانوی، محمد علی، ج۱، ص۷۸۹، ناشرون، بیروت، اول، ۱۹۹۶.    
۷. فرهنگ فلسفی، صلیبا، جمیل، ص۳۵۰، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، تهران، حکمت، اول، ۱۳۶۶.
۸. رهبر خرد، شهابی، محمود، ص۲۱.
۹. القواعد الجلیه فی شرح الرساله الشمسیه، حلی، حسن بن یوسف، ص۱۹۴، تحقیق فارس حسون، قم، موسسه النشر الاسلامی، اول، ۱۴۱۲.
۱۰. الحاشیه علی تهذیب المنطق، الیزدی، مولی عبدالله، ص۱۹۳، قم، موسسه النشر الاسلامی، دوم، ۱۴۱۲.
۱۱. الجوهر النضید فی شرح منطق التجرید، حلی، حسن بن یوسف، ص۱۰، تصحیح محسن بیدار فر، قم، بیدار، پنچم، ۱۳۷۷.    


۴ - منبع



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «دلالت».    

رده‌های این صفحه : مقالات پژوهه




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.